تفکر فمینیسم بر مبنای برابری میان زن و مرد شکل گرفته است.یعنی مردان و ن، بدون توجه به جنسیت، باید از حقوق و موقعیت های برابری برخوردار باشند.
در عصر مدرن تفاوت‌های فیزیولوژیک میان جنس نر و ماده‌ ی انسان را نمی توان مبنایی برای رهبری و برتری یک جنس از دیگری قرار داد.
فمینیسم هیچ ارتباطی به زن سالاری و برتری ن نسبت به مردان ندارد و مختص به کشور خاصی نیست ،بلکه فمینیسم می کوشد تا به برابری جنسیت برسد و تبعیض های آزار دهنده میان انسان ها را از بین ببرد. چرا که همه ی ما فارغ از جنسیت، انسانیم و حق زندگی و انتخاب آگاهانه و آزادانه که مبنی بر انسانیت و اخلاقیات هستند را داریم.

باید به این نکته توجه دشت که مردان نیز می‌ توانند فمینیست باشند و در جهت از بین بردن و ریشه کن کردن تبعیض‌ های هویت جنسی (جنسیت) و حتی افراد با گرایش جنسی متفاوت بکوشند.
فمینیست بودن مردان نه تنها به نفع جامعه ن بلکه به نفع خود مردان نیز هست؛به گفته ی نویسنده معروف تونی پورتر، جامعه مردسالار فقط ن را محدود نمی‌کند؛ بلکه مردان را نیز در چهارچوب های غیر انسانی، که مرد بودن را تعریف می کنند نیز،گیر انداخته است:
جامعه مردسالار احساسات و اجازه بروز آنها را از مردان می گیرد و در عوض خشن ،قوی و نترس بودن را جزء جدایی ناپذیر مرد بودن می داند.مسئولیت و اداره ی کارهای مهم و بزرگ جامعه را به مردان اختصاص می دهد و ن را صرفا موجوداتى براى زایش یا عروسک هایى جهت زیبا و بى نقص بودن یا تحت سلطه بودن تلقى مى کند؛ رهبری و پیشرو بودن مختص مردان است و اینگونه به جامعه القا می شود که ن صرفا پیرو و زیردست هستند. ن را اشیا و جز دارایی مردان،به خصوص در بحث موضوع جنسی، می داند.
جملات مذکور تعاریفی هستند که مرد بودن را تعریف و تبیین می کنند؛ و دقیقا فرآیند جامعه پذیری مردان بر اساس همین تعریف رخ می دهد. در نتیجه جامعه مردسالار انسانیت مردان را در قفسی به نام مردانگی،می کشد!
باید همیشه یاد آور این نکات بود که مردان حق دارند گریه کنند و احساساتشان را بروز دهند. گاهی خسته شوند و نیرویی برای مقابله با مشکلات نداشته باشند و حتی برای حل مسائل و مشکلات کمک بخواهند. بار مدیریت مالی خانه تنها بر دوش مردان نیست و ن تنها وظیفه ی خانه داری و بزرگ کردن فرزندان را ندارند ، بلکه ن و مردان درکنار هم شانه به شانه می توانند در تمامی امور زندگی و جامعه مشترکا تلاش و هم کاری کنند.

شاید برای مردان تبعیض های آزار دهنده ی میان زن و مرد دور از ذهن باشند و یا پیش خود بگویند که ن بیش از حد سخت می گیرند، اما این تصوری غلط است؛ در زیر بعضی از نکاتی که نشان دهنده تبعیض های جنسیتی هستند ذکر شده تا غلط بودن این تصور را یاد آور شود:

۱.تعیین نقش ها بر اساس جنسیت؛
در اوایل تاریخ بشریت در عصر شکار و بعد از آن، یعنی عصر کشاورزی، زن به دلیل باروری های مکرر ، قاعدگی و معمولا قدرت بدنی کمتر در خانه می ماند و از کودکانش نگهداری و به کارهای خانه رسیدگی می کرد؛ و اما مرد به دلیل قدرت بدنی بیشتر، نقش حفاظت و امرار معاش خانواده را بر عهده داشت. در طول تاریخ بشریت معمولا نقش ها بر اساس جنسیت تعیین می شدند؛ شاید این موضوع لازمه ی آن دوران بوده است؛ چرا که تضمین بقای نسل بشریت بود.حتی تکامل به گونه ای عمل کرده است که هورمون هایی که در بدن انسان ترشح می شوند این نقش ها را پررنگ تر کنند، مثلا ترشح هورمون پرولاکتین که موجب تولید شیر در بدن ن می شود، هنگام زایمان افزایش می یابد؛ تاثیر روانی این هورمون به این صورت است که حس پرستاری ، حمایتگر و مراقب بودن را در فرد افزایش می دهد. یا هورمون تستوسترون که به میزان زیادی در بدن مردان ترشح می شود باعث می شود که عضلاتی قویتر داشته باشند؛ اما هیچکدام از این مسائل دلیلی بر این نیست که یک مرد نمی تواند از فرزندانش مراقبت کند و یا اینکه زنی نمی تواند بدنی قوی و عضلانی داشته باشد، در عصر مدرن دیگر هیچ نقشی وابسته به جنسیت نیست و تنها کاری که مردان نمی توانند انجام دهند زایمان و شیر دادن کودک است!

۲.فرصت و ارتقای شغلی یک زن و مرد با شرایط و کیفیت کار یکسان؛برابر نیست و اغلب مدیران و رئسا ،مردان هستند.
موضوع مهمی که باید بدانیم این است که در عصر کشاورزی نیرو و قدرت بدنی که عمدتا در مردان بود موجب برتری و رهبری جنس مرد می شد اما در عصر امروز این خلاقیت ،هوش و نوآوری است که موجب موقعیت بهتر و رهبری می شود که البته همه ما می دانیم که این ویژگی ها به هورمون خاصی در بدن مربوط نمی شود؛ و یک مرد می تواند به اندازه ی یک زن خلاق ،باهوش و نوآور باشد.نداشتن امنیت در محیط کار یکی دیگر از موضوعات آزار دهنده است، که تفکر مردسالار با موضوعیت کالاانگاری ن به خودش اجازه ی سوء استفاده های جنسی از ن در محیط های کاری را می دهد که نهایتا با مقاومت ن به بیکاری آنان منجر می شود.

۳. ن صاحب اختیار بدن خود نیستند و توانایی تصمیم گیری برای بدن خود را ندارند؛
به عنوان نمونه ن به تنهایی نمی توانند برای مادر شدن یا نشدن تصمیم بگیرند و همواره عوامل خارجی مردسالار بر انتخاب یا عدم انتخاب او برای مادر شدن تاثیر زیادی دارد؛ در صورتی که ن ماشین هایی برای تداوم نسل بشر نیستند بلکه انسان هایی با قابلیت زایش هستند که می توانند انتخابی آزادانه داشته باشند. در جوامع مردسالار سنتی اگر زنی انتخاب و نیازش ارتباط جنسی باشد باید قبل از آن حتما ازدواج و مادر شدن را انتخاب کند و نمی تواند این سه گزینه و تصمیم را از هم تمییز دهد و به دنبال همین سنت های مردسالار باید منتظر بنشیند تا منتخب یک مرد با تفکر پوچ مردسالار بشود چرا که جامعه مردسالار به او یاد داده است که باید انتخاب شود، نه اینکه انتخاب کند.

۴.نابرابری های حقوقی و قانونی و شهروند درجه دو محسوب شدن.
جامعه مردسالار موجودیت یک زن را به طور مستقل به خود زن اختصاص نمی دهد و همواره بسیاری از امور شخصی زندگی او به اجازه ی قیم او وابسته است که می تواند پدر، شوهر ،برادر و. باشد؛ یعنی حتما باید یک مرد باشد!
سهم الارث نابرابر دختران و پسران در اکثر جوامعی که مسلمان هستند.
کشورهایی که ن را از تحصیل و یا ورود به یک سری اماکن خاص محروم می کنند.
دخترانی که بدون رضایت تن به ازدواج های زود هنگام و زیر سن قانونی می دهند، یا دخترانی که به دلیل بالا رفتن سن و فشار از سوی جامعه و حرف مردم ازدواج می کنند،در صورتی که ازدواج یک انتخاب آگاهانه و آزادانه است نه هدف زندگی؛ می توان هیچ وقت ازدواج نکرد و احساس خوشبختی کرد؛و البته این موضوع مختص مردان نیست و ن هم می توانند به انتخاب خودشان هیچوقت ازدواج نکنند و هرگز ترشیده ، پیردختر و یا کسی که منتخب هیچ مردی نبوده اطلاق نشوند و ازدواج نکنند صرفا به این دلیل که انتخاب آنها نبوده است.

۵.آزار های جنسی و غیر جنسی خیابانی و در نهایت متهم شدن ن به ظاهر نامناسب یکی دیگر از بدترین تبعیضات جنسی جامعه مردسالار است ،وضعیت ظاهری ن هر چه که باشد هیچگاه صدور اجازه برای آزار جنسی و دست درازی نیست.ن مسئول رفتارهای بد مردان نیستند و این مسئولیت مردان است که رفتارهای بدشان را اصلاح کنند.
حتی الفاظ توهین آمیزی که مردان در مشاجرات به هم می گویند، باز هم مرتبط به ن یا اندام های آنها است!

۶.تربیت در خانواده و جامعه؛
هنوز هم هستند خانواده هایی که از به دنیا آمدن نوزاد دختر ناخرسند می شوند و حتی مادر را به دلیل دخترزا بودن ملامت می کنند و در تربیت، پسرانی با تفکر مردسالار و دخترانی ضعیف بار می آورند و این دور باطل همچنان ادامه دارد.
تربیت دختران و پسران بر اساس تفاوت های فیزیولوژیک آنها انجام می شود و در نهایت قیاس این تفاوت ها بر اساس ارزش گذاری بر یک سری از ویژگی های آنها، موجب تصور غلط برتری و رهبری یک جنس بر دیگری می شود.
بازداشتن دختران از کارهایی که به آن علاقه دارند و اجبار آنها به کارهایی که دوست ندارند، با این منطق که چون او دختر است!!!!

با توجه به واقعیات ذکر شده و تفکر و تعمق بر آنها اگر انسانیت و اخلاق را ملاک قرار دهیم متوجه می شویم که فمینیست بودن مردان کمکی است برای بازیابی حقوق انسانی ن و این موضوع نه تنها به ن بلکه به انسانیت، آزادگی و صلح کمک میکند.
نتیجه ادامه مردسالاری چیزی جز مرگ انسانیت نیست؛ و باید توجه داشت که منفعل بودن در این مسیر راه به جایی نمی برد. ما انسان ها خودمان با دست خودمان قوانین ،تفکرات و فرهنگ غلط را ساخته ایم و حالا خودمان باید برای تغییر آن تلاش کنیم.

آیدا فیروزی فرد


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

راز های موفقیت کانون تبلیغات تمام سرویس ایران گستر رایانه صبا Jeff wefhwef دادنگار Kristen seyede1831 حمايت از رپ فارسي